۱. تبریک میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🕰️ ۱ دقیقه
❤️ جشن ولادت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها 🎊
زمان: شنبه یکم دی ماه ساعت ۲۰
مکان: قم، دانشگاه قم، سالن شیخ مفید
🎉 همه آرادی ها به همراه خانواده دعوتید.
۲. جشن تولدی که گرفته شد و ما حسرت خوردیم.
آنچه از استوری جمعی از خاصان درگاه آراد شب گذشته شاهد بودیم گویا جشن تولدی برای استاد وحید بزرگوار در قم گرفته شد و سوپر وی ای پی ها هم دعوت بودند.
در این جشن تولد که با حضور ریاست محترم، مدیران ارشد و جمعی از تاجران و بنگاه داران برگزار گردید تا پاسی از شب به خنده و دست زدن و خوردن سپری شد.
ما هم دورادور فیلم ها و عکس های این جشن تولد را در اینستاگرام دیدیم و شنیدیم و خندیدیم اما دروغ چرا کلی هم حسرت خوردیم.
آنچه از سوی مهندس قربانی مدیرعامل محبوبمان، طی تماس تلفنی آخر شب به بنده ابلاغ شد ذکر این نکته را واجب گردانید که از جناب آقای فرشید یوسف پور به جهت مجری گری پرشور و انرژی شان در این جشن به یاد ماندنی تقدیر بعمل آورم که از همین تریبون استفاده کرده و از ایشان کمال امتنان و تشکر را دارم و چون مطلع شدیم که چند روز پیش جشن عقدشان با سرکار خانم فاطمه رادمنش که البته دقیق نمی دانم که در کدام بخش آراد فعالیت می کنند برگزار گردید علاوه بر آن قدردانی، این پیوند مبارک را هم تبریک می گویم و برایشان از خداوند منان آرزوی بهروزی و شادکامی دارم.
۳. مقاله ویژه تازه واردها
مردم به دو مدل پول در می آورند که اکثریت چون پولدار نیستند از روشی دقیقا مخالف روش پولدارها کسب درآمد می کنند و ما تمام تلاشمان اینست شما به روش پولدارها، پول در بیاورید همان روشی که خودمان از آن استفاده می کنیم.
تماس و ارتباط اولیه ای بین تاجر و مشتری برقرار شد.
سوپر مارکت که نیست در همان دیدار اول پفکش را بخرد و شما هم داخل پلاستیکی قرار دهید و پول را بگیرید.
تجارت است و ندرتا پیش بیاید که در تماس اول مشتری پول بدهد.
پس باید این تماس اول به تماس دوم و سوم و ... منجر شود اگر بخواهد پول شود.
به تماس های بعد از تماس اول، پیگیری گفته می شود.
اولین سوال اینجاست که پیگیری را باید مشتری انجام دهد یا تاجر؟
قطعا تاجر.
این صحبت که برخی تاجران می گویند بعضی مشتری ها را نباید پیگیری کنیم تا پول شود کاملا غلط است.
شاید مشتری باشد که شما پیگیری نکردید و او خودش آمد و خرید هم کرد اما چه بسیار از مشتری ها که پیگیری نکردید و از دست هم دادید اما چون شما ضرر را فقط وقتی ضرر می بینید که پولی از جیبتان برود و یا چیزی را که دارید از دست بدهید غصه نمی خورید اما به فرموده مولا علی علیه السلام: کسی که برای آنچه از دست می دهد اندوهگین می شود سزاوار است برای آنچه می توانست بدست بیاورد و بدست نیاورده هم اندوهگین شود.
اگر نظر ما را می خواهید پیگیری حتما باید در هر حالتی از سوی تاجر باشد.
مثال پادشاه و ملکه، پسر و دختر را هم که در نظر بگیرید پیگیری باید از سمت پسر باشد از سمت پادشاه باشد.
دختر حتی اگر پیگیر پسری شود بعد از مدت کوتاهی حس بدی به سراغش می آید.
مشتری اگر خودش پیگیر شما شود یقین کنید تجارت تان ناپایدار خواهد بود.
روزی یا شبی در خلوت به خودش می گوید این چه معنایی دارد؟
پول را من باید بدهم و خودم هم باید پیگیر باشم؟
اصلا نخواستم و دنبال فرد جدیدی می گردم و با او کار می کنم.
و اینجاست که تاجران بزرگوار می گویند نمی دانیم چه شد که فلان مشتری به یکباره رابطه اش را با ما قطع کرد در حالیکه اتفاقی بینمان نیفتاده بود.
آن اتفاق حس حقارت بود که در درونش ایجاد کردید و او نیز مدتی به دلیل نیازش به شما پیگیری می کرد اما در اولین فرصت خودش را از این حس نجات داد.
از خودتان سوال می کنیم.
کدامیک از شما برای ورودتان به آراد پیگیری را بر عهده گرفتید؟
شما بودید که تماس اول را با بنگاه های تجاری گرفتید یا آنها؟
تماس های پیگیری را شما می گرفتید یا آنها؟
جمله معروفی در زبان کسانی که می گویند از تجارت جواب نگرفته اند هست که:
پیش از ورود به آراد، مشاور چندین بار تماس گرفت اما بعد از آن مرا رها کرد.
پس خدا پدرت را بیامرزد قبول داری که او تماس اول را با تو گرفت و او بود که پیگیری ات کرد تا پول دادی؟
تو دقیقا به همین دلیل که نه تماس اول را با کسی می گیری و نه پیگیری را خودت انجام می دهی در تجارت به جوابی نمی رسی.
دوست داری مشتری خودش تماس اول را بگیرد و سپس خودش پیگیر تو باشد آن وقت بگوید شماره کارت بده تا پول را به حسابت واریز کنم.
اگر تو به این روش به آراد پول دادی او هم به همین روش به تو پول خواهد داد.
خودت را نگاه کن که چگونه حاضر شدی پول را از جیب مبارکت خارج کنی مشتری هم دقیقا انسانی شبیه توست.
پس با خودت ببند هم تماس اول و هم پیگیری را من انجام دهم.
و با خودت زمزمه کن این حدیث امام حسین علیه السلام را که فرمودند:
سلام کردن هفتاد ثواب دارد که ۶۹ تای آن برای سلام کننده و یکی برای جواب دهنده است.
این روایت را فقط برای سلام کردن به خاله و عمه استفاده نکن بلکه آن را در تجارتت بیاور که همواره سلام اول را خودت بر عهده بگیری آن وقت است که می بینی چقدر صاحب ثروت می شوی.
هر وقت هم خواست حس بدی از سلام اول و پیگیری در درونت به وجود بیاید بدان که ترفند شیطان است.
با خودت بگو اینکه پول نداشته باشم و ...
این سه نقطه را با هزاران نکبت و بدبختی که از آثار نداشتن پول است پر کن آن وقت می بینی که حس بد سلام اول و پیگیری از وجودت می رود.
۸. در پیگیری دنبال چه باشیم؟
یقینا ذهن مشتری پر است از سوالاتی که اگر آنها را روی هم بگذاری نهایتش اینست که به این سوال پاسخ دهی.
اگر با تو همکاری کنم به سود و نفع می رسم یا نه؟
مانند دختری که در بله گفتن به یک پسر دنبال این سوال است که اگر با تو ازدواج کنم خوشبخت می شوم یا نه؟
دیدید پسرها دقیقا وقتی می خواهند بله بگیرند به شدت بر روی این کلمه تاکید می کنند که: من قول می دهم اگر دخترتان را به من بدهید خوشبختش می کنم.
نمی گویند اگر دخترتان را به من بدهید هر هفته یکبار به او پیتزا می دهم یا اگر دخترتان را به من بدهید هر سال یک بار او را به مسافرت می برم.
چون پیتزا خوردن و مسافرت رفتن فرع ماجراست.
اصل اینست که خوشبختش کنید.
من شنیدم که تاجری به مشتری اش می گفت من به شما قول می دهم اگر این صابون را بخرید چنان کفی می دهد که فکر کنید شامپو خریده اید.
مثلا می خواست از کیفیت صابونش بگوید.
خب بزرگوار این کسی که می خواهد از شما صابون بخرد خودش یک فروشنده صابون است.
مگر می خواهد صابون تو را به سرش بزند که حالا زیاد کف کند خوشحال شود؟
او دنبال سود کردن از تجارت صابون با توست.
شاه قولت اینست که صابونت خیلی کف می کند؟
اصلی ترین قولتان و تعهدتان باید این باشد که اگر با شما تجارت کرد سود خوبی از این تجارت نصیبش می شود.
درباره این ها صحبت کنید.
او در ذهنش سوالاتی از این جنس هست که نگرانش می کند نکند در همکاری با شما سود نکند.
باید بتوانید این نگرانی ها را برطرف نمایید.
به طور مثال نگران است که نکند به طور کل کلاهبردار باشید و پولش را بگیرید و جواب تلفن ندهید.
یا پولش را بگیرید و بار خوبی تحویلش ندهید.
یا پولش را بگیرید و بار را دیر تحویلش دهید.
وقتی به این سوال ها دقت کنید می بینید که ریشه همه اینها اینست که نگران است پولش را بدهد و ضرر کند.
چون اگر پولش را بخورید یا حتی نخورید اما بار بد به او بدهید یا حتی بار خوب بدهید اما دیر بدهید همه اینها منتهی می شود به ضررش.
حال یا به پولش ضرر رسیده یا به اعتبارش یا به شخصیتش.
خلاصه نگران اینست که ضرر کند.
وگرنه من از شما می پرسم اگر در دلش اعتمادی شکل بگیرد که در همکاری با شما سود خواهد کرد مگر دیوانه است که همکاری نکند؟
پس شما باید تمام هم و غمتان این باشد که دغدغه های ضرر کردنش را به هر شکلی که ممکن است در ذهنش پدید بیاید برطرف نمایید.
۹. ممکن است مطرح نکند.
اینگونه نیست که حتی اگر پیگیری از سمت شما باشد باید همه آنچه در فکرش می گذرد را بر زبان بیاورد.
مانند دختری که با پسری آشنا می شود و نگران است که آیا این پسر به او وفادار می ماند یا ممکن است خیانت کند اما رویش نمی شود این سوال را بپرسد که آقا پسر آیا بعد از ازدواج به من وفاداری یا خیانت خواهی کرد؟
اینجا آقا پسر اگر خیلی زرنگ باشد از رنگ رخساره که می گویند خبر می دهد از سر درون خودش پی به نگرانی های دختر خانم می برد و خودش پاسخ می دهد و خیال دختر را راحت می کند.
اما بر فرض که خیلی زرنگ هم نبود کافیست به دختر این حس را بدهد که از پرسیدن ناراحت کننده ترین سوالات هم خجالت نکشد و نگران نشود.
شما در تجارت کافیست به مشتری خود فضا بدهید که دغدغه هایشان را بی هیچ ترس و واهمه ای بیان کند چون اگر بیان نکند در دلش می ماند و شما هم که نفهمیدید چه بود و نهایتش اینست که با شما همکاری نمی کند.
کافیست به او اطمینان بدهید که اگر بدترین بدگمانی را هم به شما داشته باشد ناراحت نمی شوید.
قربان پیامبران خدا بروم که چقدر راحت به مردم فضا می دادند که هر بدگمانی که در دلشان هست را بر زبان بیاورند تا آنجا که خداوند در وصف اکثرشان چنین کلماتی را دارد که قومشان آنها را به بدترین صفات خواندند و آنها هم پاسخ دادند.
که به حقیقت ها ایمان نمی آورند و این سنتی ماندگار از اول این خلقت است./
خب پیامبران هم همین دلداری های خداوند را می شنیدند و دل هایشان آرام می شد.
تاجر بزرگوارمان با عصبانیت آمد و گفت می خواهم تجارت را کنار بگذارم.
پرسیدیم چرا؟
گفت فلان مشتری به من گفت من حس می کنم شما کلاهبردارید.
گفتیم خب چه شد با گفتن این جمله؟
گفت به شخصیتم به شعورم به شان و جایگاهم توهین شد و عزتم فرو ریخت.
عزیز دلم پیامبران خدا هر روز فحش و ناسزا شنیدند و عزتشان کم نشد یک مشتری چپندرقیچی به تو گفت کلاهبرداری عزتت نابود شد؟!!!
از تجارت بیرون می روی و فقر تو و خاندانت را مچاله می کند عزتت بهم نمی ریزد به حرف یک غریبه ای که اصلا نه او را دیده ای و نه حتی می شناسی عزتت لگدمال شد؟
این ها همه از القائات شیطان است که هزار خفت و خواری از فقر و بی پولی به شما می رسد بهم نمی ریزید حالا یک مشتری یک حرفی زده چنان بهم می ریزید که انگار به پادشاه هفتاد کشور توهین شده است.
اگر اتهام زدن به کسی باعث از بین رفتن عزتش شود پس باید پیامبران الهی هیچ عزتی نداشته باشند چون آن بندگان خدا هر روز از سمت نزدیک ترین آشنایانشان مورد تهمت و دشنام و افترا و ناسزا بودند اما این سخن خداست که می فرماید ذره ای از عزتشان کم نشد.
منافقان گفتند اگر به شهر بازگردیم آنها را خارج می کنیم تا عزتشان را به ذلت تبدیل کنیم در حالی که عزت برای خداست و برای رسول اوست و برای مومنین است ولی منافقین این را نمی دانند.
پس عزت چیزی نیست که به حرف چند نفر از بین برود.
اتهاماتی به تو می زنند.
آیا تو واقعا آنگونه ای که می گویند؟
نه.
پس چرا بهم میریزی؟
اگر واقعا اتهاماتی که به تو می زنند راست است بهم بریز اما اگر راست نیست آرام باش.
همان جا که به هود علیه السلام اتهام زدند که تو سفیه و احمقی و تو را دروغگو می دانیم اینچنین فرمود:
گفت ای قوم هیچ سفاهتی در من نیست و من فرستاده پروردگار جهانیانم.
یعنی کافیست سفت و محکم به مشتری بگویی آنچه در ذهنش می گذرد نیستی و سپس بگویی چه هستی.
پیشتر هم درباره این سبک مذاکره صحبت کرده ایم که ابتدا باید گفت چه چیزهایی نیستید سپس بگویید چه چیزهایی هستید.
اینجا هم می بینید که هود علیه السلام ابتدا می گوید من سفیه و نادان نیستم سپس می گوید پیامبر خدا هستم.
چون ذهن مخاطب درگیر موضوعاتیست که نکند این باشد نکند آن باشد.
تا ذهنش را از این نگرانی ها خارج نکنید اینکه چه هستید و می خواهید چه نفعی به او برسانید را نمی شنود.
۱۰. جمع بندی
پس دانستیم که باید پیگیری از سمت تاجر باشد که اگر از سمت مشتری باشد دیر یا زود مشتری بهم می زند چون با خودش می گوید هم پولم را می برد و هم اعتنایی به من نمی کند.
تاجران آقا اگر این موضوع را درست نکردند لطفا خانم ها درست کنند.
شما خانم های بزرگوار اگر در رابطه با همسرانتان پیگیری نشوید.
همسرانتان برای شروع صحبت به سمتتان نیایند و همواره مجبور باشید شروع صحبت را بدست بگیرید چه حسی از این مرد پیدا می کنید؟
دقیقا همین را بفهمید که می خواهید این مرد را بکشید و به اجبار کنارش هستید و اگر اجبار نبود طلاق می گرفتند.
مشتری هم دقیقا همین است.
شما حداقل اصلاح کنید.
سپس گفتیم در پیگیری آنچه مهم است اینکه باید به این نگرانی ذهنی اش پاسخ دهیم که در ارتباط با ما ضرر نکند و سود کند.
و گفتیم حتی اگر بدترین حرف ها را هم به ما زد قرار نیست بهم بریزیم و ژست بگیریم که عزتمان لگدمال شد و از این جور حرف های بی سر و ته.
عزت با بی پولی و فقر لگدمال می شود.
با دور شدن شما از تجارت لگد مال می شود.
وگرنه شما در تجارت بمان و پولدار باش و اخلاق مدار باش و مردم دار ببینم چه کسی می خواهد عزتت را پایین بیاورد.
و یادت باشد که عزت از آن خداست که به رسولش و به مومنین عنایت کرده و با حرف این و آن از بین نمی رود.
خیالت راحت باشد.
و به آراد نگاه کن که روز به روز و هفته به هفته بر عزتش افزوده می شود حال آنکه همه ما می دانیم چه اتهاماتی پشت سر و جلوی رویش می گویند.
اما خدا را شکر که عزت دست خداست و دست خلق نیست.
پس بی نگرانی بر راه مقدس تجارت استقامت کنید که خداوند با ماست.